تیتر این مطلب رو شجاعانه انتخاب نکردم. اما اینجا کوچیکتر میخوام اصل مطلب رو بنویسم.
پراگماتیسم (عملگرایی)
در کتاب ماجراهای جاودان در جهان فلسفه که یکی از بهترین کتابهایی بود که خوندم ماجرای دهها فیلسوف و فلسفه رو نوشته و گفته که این فلسفهها چطور بعد از زمان خودشون محو شدند. و امروز جدیدترین فلسفه فلسفه پراگماتیسم یا عملگراییست. یا بهتره بگم اینکه چرا کاری رو انجام میدیم و مفید بودن اون کار برای مقصود، مهمتر از خود اون کار هست.
هنوز هم بسیاری پراگماتیسم را یک نوع گمراهی میدانند. یعنی اینکه خدا چقدر خوب است، بر اینکه چرا خدا را به یاد میآورند اولویت دارد. مهم نیست چرا به خدا فکر میکنند، مهم این است که چیزی که به آن فکر میکنند بهترین است.
در این دنیایی که مغز انسان آنقدر توانا نیست که دنیایی را بدون خدا بتواند تصور کند، میخواهم این موضوع را به شیوه عملگرایی برای خودم بازبینی کنم.
ذهن آگاهی
یک مقدمه کوتاه از ذهن آگاهی بگم. ما گاهی به طور ناخودآگاه و شاید به دلیل الگوهای اشتباه ذهنی به یک موضوع آنقدر میپردازیم که دیگر از همه چیز غافل میشویم. از اطراف، از زمان حال. این موضوع میتواند هر چیزی باشد. بدین ترتیب، ذهن آگاهی و حضور ذهن ما کاهش پیدا میکند. و کاهش حضور ذهن، منجر به زندگی پریشان و مضطرب میشود و به سلامت جسمی هم آسیب میزند. و برعکس، حضور ذهن میتواند آرامش و کارآمدی فکری و سلامت جسمی را به ما بدهد.
خاطره پیرزن
اولین بار که نوشتن درباره نگاه عملگرایی به مفهوم خدا به ذهنم رسید، وقتی بود که متوجه شدم زن پیری که ذکر لحظههایش همه خدا بود، چرا اینقدر پریشان و مضطرب و عصبی بود. کسی که همواره به چیزی فکر میکرد که اعتقاد دارد منبع آرامش است، چرا حتی یک شب یک خواب راحت برایش نمیآورد؟ آیا او یک گناهکار بدکردار بود و خدا داشت او را مجازات میکرد؟ قضاوت سختی است. اما جواب من به این سوال خیر است. او هم یک زن رنج کشیده بود. اما از گناههایی که فکر میکرد مرتکب شده به ذکر خدا پناه آوردهبود. یاخدا، یاخدا…
این پیرزن حدود یک سال پیش در آرامش مرد. چون رویکردش نسبت به گناه را قبل از مرگ عوض کرد و توانست شبهایی را هم با آرامش بخوابد. اما این اتفاق و موضوع ذهنآگاهی اکنون مرا به فکر فرو برد که آیا این منبع آرامش میتواند موجب آسیب به روان و جسم شود؟ به نظر من با توجه به اتفاقهایی مشابه زندگی این پیرزن، حتی یاد بیش از اندازه درباره خدا هم میتواند انسان را دچار پریشانی و اضطراب و آسیب به جسم شود.
یادت بخیر پیرزن که خودت خودتو صدا میکردی پیرزن. یادمه میگفتی بمیرم کسی منو یاد میکنه؟ یادت بخیر
اما فواید اندیشیدن به خدا در ذهنآگاهی
پاسخ به همه چیز
اگرچه خدا یک پاسخ به همه چیز است. پاسخ سوالهایی که نمیدانیم. مثلا وقتی از کسی که اعتقاد به خدا دارد بپرسید این علفها چرا سبز هستند، این گلها چرا اینقدر زیبا هستند، بگوید: اینها خواست خداست. در واقع این رنج ندانستن را خنثی میکند و جواب هر پرسش نادانستهای را میدهد. شاید فکر کنیم این خیلی بد است. اما در واقع مفهوم خدا توانسته ذهن را خالی کند از پرسشهای بسیار زیادی که شخص فرصت فکر کردن به آنها را ندارد یا منابع کافی برای تحقیق راجع به آنها را ندارد. به این صورت به شخص کمک میکند ذهنآگاهی و حضور ذهن بهتر و در نتیجه زندگی بهتری داشتهباشد. شاید اگر از طبیعتگرایان بپرسیم چرا علف سبز است و چرا گربه اینقدر زیباست، بگویند این هنر طبیعت است. در واقع هر دو دارند به شیوه خود، یک پرسش دراز را از ذهن آزاد میکنند.
رهایی ذهن از اتفاقات طول روز در نماز
کاربرد دیگر این مفهوم اندیشیدن به چیزی است که انگار نیست. هیچ جسمی ندارد. همه جا هست. خوبی است. آرامش است و غیره. با اندیشیدن به چنین چیزی حتی در نمازهای پنجگانه فرصتی پیش میآید که ذهن از اتفاقات در جریان روز آزاد شود و دوباره به حضور ذهن برگردد. هرچند گاهی اتفاقات آنقدر شخص را نگران میکنند که در زمان نماز هم جرأت رها کردن این افکار را ندارد. مفهوم خدا در زمان نماز یادآوری میکند که نگرن آنها نباش. من مراقب آنها هستم. پس برای چند دقیقه ذهنت را آزاد و رها کن.
پذیرش خطاهای انسان و آزاد کردن ذهن با بخشش
فایده دیگر این موضوع رها کردن انسان به عنوان یک مفهوم دانای کل است. در صورتی که این انسان به تصور ما دانای کل، حتی توانایی تصور جهانی بدون خدا را هم ندارد. اما مفهوم خدا به خاطر رهایی از محدودیتهای ابعادی همچون فضا و زمان، دانای کل است. با در نظر گرفتن مفهوم خدا به عنوان دانای کل، خطای انسان به عنوان موجودی ضعیفتر میتواند بخشوده شود و در اینجا نیز با بخشیدن خطاهای انسانها حضور ذهن باز میگردد.
نتیجه
با همه این اوصاف، همچنان مفهوم خدا به خودی خود نیز ممکن است ذهن را پُر کند و در نتیجه مانعی در ذهن باشد از اندیشیدن و به همین جهت خود موجب اضطراب و کاهش حضور ذهن و ذهن آگاهی باشد. در کتاب قرآن به نمازهای پنجگانه اشاره شده. شاید اندیشیدن به خدا به اندازه همان نمازهای پنجگانه کافی باشد.
ثبت یک نگرانی
در زمانی که روباههای پیر تیغ در دست دارند، ممکن است تاب بررسی یک مفهوم ساده همچون خدا نباشد. این مطلب هم مانند سایر مطالب این وبلاگ حاصل تخیل و افکار شخصی من است.
اولین باشید که نظر می دهید