گوینده زن اخبار شبکه یک رو که میبینم که در طول روز چندبار لباسهای مختلف از لباسهای نیروی دریایی، زمینی سپاه رو میپوشه، به ظاهرش که نگاه میکنی مییبنی یک دختر جوان روستایی ظریف و زیبا.
از دید من به عنوان یک مرد، که شخصیت زنها رو اول از ظاهر و چهرهشون تخمین میزنیم، یه دختر خلاق روستایی، باهوش و کلا یک شخصیت مثبت به نظر میاد.
اما وقتی جملهبندی اخبارش رو میشنوم دلم میخواد گریه کنم. گریه کنم به این سرزمین که اخبار رسانه ملی اون اینقدر از ادبیات بیگانه هست.
واژههایی که به کار میبرند انگار یک سری آدمی که از تمدن، ادبیات هیچ سررشتهای ندارند. اصطلاحات مندراوردی که به کار میبرند نشان میده که اهل مطالعه و گوش کردن به گفتههای دیگران نیستند.
از طرفی گوینده اخبار معلومه دائم در یک دوگانگی قرار میگیره. گاهی انگار دلش میخواد همون جا گریه کنه. انگار دائم داره به خودش فهش میده.
نمیدونم در چنین دستگاه به تصور من بزرگ، هرچند اندازه این دستگاه دولتی/نظامی رو نمیتونم تشخیص بدم، نمیدونم در چنین دستگاهی، حتی یک اخبار نویس که از ادبیات سررشته داشتهباشه ندارند. انگار تمام ادیبان از این دستگاه بریدهاند. تمام ادیبان.
در تلویزیون یک گفتگوی مغزدار نمیبینید. همه یک سری کلمات در هم تنیده و بیمغز و بیمیوه. انگار یک سری چوب خشک رو ریختند روی هم و فکر میکنند جنگل دارند. نگو یک پرچین کشیدند دور دشت بیحاصلشان.
اولین باشید که نظر می دهید