دیروز عصر بر حسب قرار پنجشنبهها، از فکر کردن به کار دست کشیدم، رفتم مهتابی بالای ظرفشویی رو درست کردم، خوشحال شدم از ساختنش. رفتم سراغ کارها پروژههایی که قول دادهبودم. به هر کدوم پرداختم تا بعضیهاشون خوردن به انتظار پاسخ پشتیبانی هاست و فرصت خوبی بود که به سراغ چیزهایی که میخواستم برم. خلاصه تا نیمههای شب تایمر پمپ هوای تنگ ماهی رو نوشتم و امروز صبح سیمکشی کردم. و سیمکشی که تموم شد دوباره خزیدم پشت موبایل. دوباره گشتن توی شبکههای اجتماعی. شبکه اجتماعیش از نوع پادپرس بود، ولی باز هم گشتن و انگار دوباره بالای سر چاه افتادی و خودتو توی چاه ناخواستهها تصور کردی.
همچنان چاه
منتشر شده در دلنوشته
اولین باشید که نظر می دهید